عشق من....
انزلی چی آبای
میخواستم بهت بگم چقدر پریشونم دیدم خودخواهیه……دیدم نمیتونم
تحمل میکنم بی تو به هرسختیبه شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
به شرطی بشنوم دنیات آرومه که دوسش داری از چشمات معلومه
یکی اونجاست شبیه من یه دیونه که بیشتر از خودم قدرتو میدونه
چی کار کردی که با قلبم به خاطر تو بی رحمم
تو میخندی……چه شیرینه…….گذشتن……..تازه میفهمم
تو رو میخوام تموم زندگیم اینه..دارم میرم ته دیوونگیم اینه
نمی رسه به تو حتی صدای من تو خوشبختی همین بسه برای من
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در سه شنبه 25 دی 1389برچسب:, ساعت
22:35 توسط abay0181| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |