عشق من....
انزلی چی آبای
نظرات شما عزیزان:
بر سنگفرش کوچه مانده ست جای پایت
پیچیده این حوالی موسیقی صدایت
مانده ست یادگاری برگونه های گلها
یک تکه از تبسم از لحن خنده هایت
یادش بخیر هر شب از ماه می گذشتم
با یک غزل که پر بود از حال و از هوایت
دیروز این حوالی باران اشک بارید
انگار آسمان هم دلتنگ شد برایت
اینروزها دوباره از عشق می نویسم
گویا همیشه عشق است آغاز و انتهایت
در گیر و دار رفتن حتما ندیده بودی
باران و باغ و گلها هستند مبتلایت
شاید دوباره یک روز مهمان کوچه باشی
اما غریبه ای نیست اینبار آشنایت
Power By:
LoxBlog.Com |